Review
چكيده
هدف اين پژوهش، بررسي همخواني ميان الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي با فهرستهاي رايانهاي كنوني از رويكردي كاربرگراست. در اين راستا، ديدگاه كاربران بالقوة فهرستهاي رايانهاي نسبت به موجوديتهاي مختلف الگو و خانوادههاي كتابشناختي، بررسي شد. بدين منظور، خانواده كتابشناختيِ شاهنامه فردوسي به منزلة نمونه انتخاب شد و يك مجموعه 40 كارتي در پيوند با اين خانواده در اختيار يك گروه 30 نفري از افراد صاحب نظر و متخصص در حوزه شاهنامهپژوهي قرار گرفت. طي نشستهاي صورت گرفته با اين افراد، نگاه و دستهبندي كلي آنها نسبت به خانواده كتابشناختي، همخواني ديدگاه آنها با موجوديتهاي الگوي ملزومات كاركردي و اولويتبندي آنها روي موجوديتهاي مختلف الگو در پيوند با يك نياز خاص، بررسي گرديد. در پيوند با خانواده كتابشناختي شاهنامه، 11 خوشه توسط مصاحبهشوندگان شناسايي گرديد. نتايج حاكي از آن است كه با توجه به موجوديتهاي الگو، ودر پيوند با دستهبندي اعضاي خانواده كتابشناختي به صورت كلي، رويكرد كاربران بالقوه رويكردي از بالا به پايين است و آنها در مواجهه با اعضاي خانواده كتابشناختي، ابتدا اثر اصلي، سپس بيانها، قالبها و در نهايت مدركها را شناسايي ميكنند. اين درحالي است كه در پيوند با يك نياز اطلاعاتي خاص، كاربران رويكردي پايين به بالا داشته و ابتدا مدرك جايگزين، و سپس قالب جايگزين از سوي آنها انتخاب شده و در صورت نبود موارد پيشگفته، به بيانها و اثرهاي ديگر مراجعه ميكنند. از دستاوردهاي اين پژوهش، ايجاد زمينة لازم جهت پيشنهاد درختوارهاي براي خانواده كتابشناختي شاهنامه و نيز ارائه الگويي مفهومي در زمينه پيادهسازي دستاوردهاي اين پژوهش در فهرستهاي رايانهاي بوده است.
كليدواژهها: الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي، خانوادههاي كتابشناختي، مطالعه تطبيقي، شاهنامه فردوسي.
مقدمه
با نگاهي به تاريخ تحول فهرستهاي كتابخانهاي، ميتوان چنين برداشت كرد كه اين فهرستها تاكنون به طور كلي دو دورة گذار را تجربه كردهاند(Freeman, 1991). دورة اول به منسوخ شدن استفاده از فهرستهاي كتابي و جايگزينشدن فهرستهاي برگهاي در اوايل قرن بيستم، و گذار دوم به رواج استفاده از فهرستهاي رايانهاي به جاي فهرستهاي برگهاي از اوايل دهه 1980 باز ميگردد. با نگاهي به متون موجود، به نظر ميرسد در هر يك از اين دورههاي گذار، فهرستهاي كتابخانهاي، برخي از ويژگيهاي خود را قرباني تغيير كردهاند. به عنوان نمونه «فتاحي» (Fattahi, 2010) در پيوند با مزاياي فهرستهاي كتابي، به قابليت گردهمآوري و دستهبندي مؤثرتر آثار مرتبط اشاره ميكند كه با رواج فهرستهاي برگهاي كمرنگ شد. همچنين، در پيوند با گذار از فهرستهاي چاپي، «بيانكيني و گوريني» (Bianchini & Guerrini, 2009) معتقدند يكي از مهمترين ويژگيهاي فهرست كتابخانهاي، يعني ساختار ارتباطي ميان آثار مرتبط بسيار محدود شده و حتي در بعضي موارد از ميان رفته است. بنابراين، شايد بتوان گفت در فهرستهاي دستي، ميان دو كاركرد اصلي بازيابي[1] و گردهمآوري[2] تعادل و توازن برقرار بوده است، درحالي كه در فهرستهاي رايانهاي، اگرچه كاركرد بازيابي تقويت شده، كاركرد گردهمآوري و در كنارهم قرار گرفتن اعضاي يك خانواده كتابشناختي كمتر مورد توجه بوده است (فتاحي، 1373؛ ارسطوپور، 1387). به بيان بهتر، فهرستهاي رايانهاي كنوني در بهترين حالت، كاركرد بازيابي را به خوبي انجام ميدهند، اما در رسيدن به هدف گردهمآوري و نشان دادن رابطه ميان آثار وابسته، با كاستيهاي بسياري رو به رو هستند (Fattahi, 1997; Lebœuf, 2005). يكي از نتايج منفي اين مشكل، بازيابيهاي بسيار زياد و نبود نظم منطقي در نمايش آنها در فهرستهاي كنوني است؛ مشكلي كه بسياري از صاحبنظران را بر آن داشت تا در نيمه دوم دهه 1990 در زمينه رفع اين مشكل، تلاش كنند. از آن جمله ميتوان به «يي» (Yee, 1994; 1995; 1997)،«هگلر» (Hagler, 1997a; 1997b)، «فتاحي» (1375 1996;)، «ولوچي» (Vellucci, 1997) و «كارلايل» (Carlyle, 1996; 1997) اشاره كرد. در سال 1990 طي سميناري در زمينه پيشينههاي كتابشناختي در استكهلم، مسئولان، پيشنهاد تشكيل كارگروهي از واحد فهرستنويسي ايفلا براي پژوهش در زمينه كاركردهاي پيشينههاي كتابشناختي را ارائه نمودند. حاصل كار اين گروه، تدوين الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي در سال 1998 بود. اين الگو با مدلسازي جهان كتابشناختي در قالب خانوادههاي كتابشناختي مختلف، موجوديتهاي عضو اين جهان را در قالب 3 گروه دستهبندي ميكند. اولين گروه موجوديتها در اين الگو شامل موجوديتهاي اثر، بيان، قالب و مدرك[3] است؛ موجوديتهايي كه به خود منابع اطلاعاتي و روابط ميان آنها اشاره دارند.
هماكنون، پس از گذشت بيش از يك دهه از تصويب گزارش نهايي الگوي ملزومات كاركردي، كمتر پژوهشي امكان پيادهسازي اين الگو را از ديدگاه كاربر نهايي بررسي نموده است، درحالي كه به منظور انجام هرگونه اقدام در زمينه پيادهسازي موفق فهرستهاي رايانهاي بر پاية الگوي مذكور، علاوه بر لزوم توجه به ساختار پيشينههاي موجود و بررسي تطبيقي مارك با الگو، توجه به ديدگاه كاربران نهايي نيز اهميت ويژهاي دارد. بنابراين، مسئله پژوهش حاضر، مشخص نبودن نگاه كاربران فهرستهاي رايانهاي به رابطه ميان آثار وابسته است و اين كه آنها چگونه اعضاي يك خانواده كتابشناختي، مثلاً شاهنامه، را دستهبندي ميكنند. با آگاهي از ديدگاه كاربران، ميتوان به بازنگري در ساختار پيشينههاي كتابشناختي و نيز بهسازي طراحي ساختار فهرستهاي رايانهاي كمك كرد. براين اساس، پژوهش حاضر در پي واكاوي ديدگاههاي كاربران بالقوة فهرستهاي رايانهاي در پيوند با الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي است. در چنين مسيري، مسلماً آگاهي از ديدگاه آنها در زمينه اولويتبندي موجوديتهاي كتابشناختي (بهعنوان اعضاي خانواده كتابشناختي فارسي) و نيز مناسبترين روش دستهبندي و تعريف روابط ميان اين اعضا، مد نظر قرار خواهد گرفت.
با انجام اين پژوهش، بخشي از پيشزمينة لازم براي طراحي فهرستهاي رايانهاي ايراني با پيروي از الگوي ملزومات كاركردي از يكسو و با توجه به نيازهاي كاربران از سوي ديگر، فراهم ميآيد. به بيان ديگر، هدف اصلي اين پژوهش، بررسي تطبيقي الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي با فهرستهاي رايانهاي كنوني از رويكردي كاربرگراست.
پرسشهاي پژوهش
در راستاي رسيدن به هدف پيشگفته، پژوهش حاضر به دو پرسش پاسخ ميدهد:
1. نگاه كاربران بالقوه فهرستهاي رايانهاي به خانوادههاي كتابشناختي چگونه است؟
اين پرسش خود به دو جنبه متفاوت ميپردازد:
الف) كاربران، اعضاي خانوادههاي كتابشناختي فارسي را چگونه شناسايي و خوشهبندي ميكنند؟
ب) كاربران در هر يك از خوشهها (گروهها) كدام يك از موجوديتهاي اثر، بيان، قالب و مدرك را زودتر شناسايي مي كنند؟
2. چنانچه كاربر مدرك يا قالب مورد نياز خود را به دست نياورد، كدام يك از موجوديتهاي اثر ديگر، بياني ديگر و يا قالبي ديگر را انتخاب خواهد كرد؟
روش پژوهش، بستر، و جامعه آماري
پژوهش حاضر از نوع كاربردي بوده و با استفاده از روش پيمايشي با استفاده از شيوه مصاحبه، مرتبسازي كارتها[4] و پرسشنامه صورت پذيرفت. با توجه به نوع و نحوه گردآوري اطلاعات و همچنين تحليلهاي صورت گرفته، رويكرد اين پژوهش تركيبي[5] است و خانواده كتابشناختي شاهنامه به منزله بستر انجام اين پژوهش انتخاب شد. دليل انتخاب اين خانواده، قدمت و اثرگذاري اجتماعي در حوزه ادبيات در متون ايراني بوده است[6]. با توجه به اينكه پژوهش حاضر از اولين گامها در زمينه هماهنگسازي الگوي ملزومات كاركردي با ديدگاه كاربران فهرستهاي رايانهاي در ايران به شمار ميآيد، بهمنظور بنياننهادن پايهاي علمي، جامعه آماري پژوهش را متخصصان حوزه شاهنامهپژوهي تشكيل داد. با توجه به ممكن نبودن تخمين تعداد واقعي متخصصان اين عرصه در ايران، از نمونهگيري استفاده شد.
در بسياري از پژوهشهاي كيفي، در ابتداي كار حجم يا اندازه نمونه تعيين نميشود، بلكه اين پژوهشگر است كه طي انجام كار خود و مصاحبه با شركتكنندگان در پژوهش، به اين نتيجه ميرسد كه آيا تعداد شركتكنندگان به حد كفايت بوده است يا خير (فليك، 1382). در پژوهش حاضر، با توجه به رويكرد تركيبي، حجم نمونه 30 نفر[7] از متخصصان شاهنامهپژوه در نظر گرفته شد. با توجه به اينكه براي انتخاب 30 نفر متخصص برجسته در اين حوزه، روشهاي معمول در نمونهگيري تصادفي كارايي چنداني نخواهد داشت، در اين پژوهش، راهبرد نمونهگيري گلوله برفي[8] يا افزايشي براي يافتن اعضاي گروه نمونه انتخاب شد. در اين نوع از نمونهگيري، پس از انتخاب افرادي با ويژگيهاي خاص و كسب نظرهاي آنها، از آنها خواسته ميشود نام ساير افرادي را كه داراي همان خصوصيات بوده و مورد تأييد هستند، ذكر كنند (سفيري، 1387). با توجه به وجود قطب علمي ادبيات در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، گروه زبان و ادبيات فارسي اين دانشگاه، به منزلة هسته اوليه براي بررسي و معرفي صاحبنظران ديگر انتخاب شد.
ابزارها و مراحل گردآوري دادههاي پژوهش
به منظور انجام اين پژوهش، يك مجموعه 40 كارتي، حاوي اطلاعات كتابشناختي تدوين گرديد. هريك از كارتها براساس تعريفهاي الگوي ملزومات كاركردي، بازنمون يكي از مصداقهاي موجوديتهاي گروه اول الگو به شمار ميآمد (سياهه اين كارتها در پيوست 1 آمدهاند). بدين منظور، جستجويي در فهرست مركز اسناد و كتابخانه ملي ايران صورت گرفته و از ميان نتايج آن در هرگروه 10 پيشينه به منظور تدوين كارتهاي بازنمونكنندة موجوديت اثر، 10 پيشينه براي تدوين كارتهاي بازنمون كنندة موجوديت بيان، 10 پيشينه براي تدوين كارتهاي بازنمون كننده موجوديت قالب و در نهايت 10 پيشينه نيز براي تدوين كارتهاي بازنمون كننده موجوديت مدرك، به صورت نظاممند انتخاب شد. همچنين، به منظور بررسي اولويتبندي كاربران روي هريك از موجوديتهاي كتابشناختي الگو در پيوند با يك نياز اطلاعاتي خاص (پرسش دوم) پرسشنامهاي مكمل طراحي گرديد. اين پرسشنامه، حاوي 2 سؤال بود كه سؤال اول آن به خانواده رديف اول اثر مورد نظر (شاهنامه) يعني اثر اصلي و بيانها، قالبها و مدركهاي مرتبط با آن پرداخته و سؤال دوم آن خانواده رديف دوم اثر مورد نظر يعني يك اثر متفاوت اما وابسته به اثر اصلي با بيانها و قالبها و مدركهاي مربوط به آن را مورد توجه قرار ميداد.
به منظور بررسي نحوة نگرش كاربران بالقوه فهرستهاي رايانهاي به خانوادههاي كتابشناختي، ابتدا از شركتكنندگان خواسته شد تا كارتهاي كتابشناختي تدوين شده را آزادانه و با توجه به شناخت خود از هر اثر و آثار وابسته به آن دستهبندي و سپس با پاسخ به دو پرسش مطرح در پرسشنامه مكمل، اولويتبندي خود روي موجوديتهاي گروه اول الگو را اعلام كنند. در نشست با شركتكنندگان در پژوهش، از آنها خواسته شد تا علاوه بر دستهبندي كارتهاي كتابشناختي و پاسخ به پرسشنامه، در مصاحبهاي نيمهساختاريافته در پيوند با دستهبندي و پاسخهاي خود، شركت كنند.
يافتههاي پژوهش
پرسش اول: نگاه كاربران بالقوه فهرستهاي رايانهاي به خانوادههاي كتابشناختي چگونه است؟
به منظور پاسخگويي به بخش اول اين پرسش و رسيدن به اجماع نهايي درمورد دستهبندي افراد مختلف روي يك خانواده كتابشناختي خاص، از روش خوشهبندي دو مرحلهاي[9] در SPSS استفاده شد. سپس، به منظور تعيين مراتب جفت شدن كارتهاي كتابشناختي با يكديگر و شناسايي موجوديتهاي مورد توجه كاربران از روش خوشهبندي وارد[10] استفاده گرديد. در هردو اين روشها، انتخاب تعداد خوشهها و يا گروههاي نهايي اهميت ويژهاي دارد. «كارلايل» (Carlyle, 2001) براي تعيين اين رقم استفاده از معدل تعداد كل گروههاي تشكيل شده توسط شركتكنندگان را پيشنهاد ميكند، كه در اينجا نيز از همين روش استفاده شد.
30 شاهنامهپژوه شركتكننده در اين پژوهش، 40 كارت كتابشناختي[11] ارائه شده را به طور كلي در 11 گروه دستهبندي كردند، كه هريك از اين گروهها به فراخور، به طوري كه در اكثر مصاحبهها نيز مطرح شد، قابل تقسيم به زيرمجموعههاي خاص خود بود. حاصل كار خوشهبندي، در جدول 1 ارائه شده است.
جدول1. توزيع كارتهاي كتابشناختي در يازده خوشه همراه با مصداق موجوديت براي خانواده كتابشناختي شاهنامه
|
شماره كارتها
|
مصداق براي موجوديت ...
|
خوشه اول
|
1و 2و 3
|
اثر، اثر، اثر
|
خوشه دوم
|
7 و 24
|
اثر، قالب
|
خوشه سوم
|
13 و 19
|
بيان، بيان
|
خوشه چهارم
|
22 و 34
|
قالب، مدرك
|
خوشه پنجم
|
23 و 25و 26
|
قالب، قالب، قالب
|
خوشه ششم
|
15 و 31 و 32 و 33 و 35و 37
|
بيان، مدرك، مدرك، مدرك، مدرك، مدرك، مدرك
|
خوشه هفتم
|
4 و 8 و 10و 29
|
اثر، اثر، اثر، قالب
|
خوشه هشتم
|
14 و 36 و 38 و 39 و 40
|
بيان، مدرك، مدرك، مدرك، مدرك
|
خوشه نهم
|
6 و 21 و 27 و 28 و 30
|
اثر، قالب، قالب، قالب، قالب
|
خوشه دهم
|
9 و 11 و 12 و 16 و 17 و 18 و 20
|
اثر، بيان، بيان، بيان، بيان، بيان، بيان
|
خوشه يازدهم
|
5
|
اثر
|
خوشه اول. همان گونه كه در جدول 1 مشاهده ميشود، از ديدگاه شركتكنندگان در پژوهش شامل آن دسته از آثار وابستهاي است كه در واقع منبع مرجع براي استفاده از شاهنامه بهشمار ميآيند؛ مانند كشفالابيات دبيرسياقي يا هر كشفالابيات ديگري كه كاركرد يك «بيت ياب» را دارد. يكي از مصاحبهشوندگان، در پيوند با كشفالابيات دبيرسياقي و فرهنگ بسامدي ولف، اين گونه مطرح كرد كه «اين دسته از منابع جزء منابع رابط هستند. منابعي كه مستقيم به شما اطلاعات نميدهند، اما كمك ميكنند تا اطلاعات مورد نياز خود را در منابع ديگر جستجو كنيد، كه در اينجا شاهنامه است».
در پيوند با بخش دوم پرسش، خوشه اول يكي از خوشههايي است كه داراي همگني دروني كامل است.[12] هر سه كارتي كه در اين خوشه قرار گرفتهاند، نماينده موجوديت «اثر» بوده و بسياري از مصاحبهشوندگان بهوضوح بر دو عنصر پديدآور (دبيرسياقي و يا ولف) و نيز كار (به معني «اثر») تأكيد داشتند.
خوشه دوم. شامل كارتهاي شماره 7 و نيز 24، به نكته حساسي اشاره دارد و آن اينكه براي متخصصان و صاحبنظران، محتواي اثر اهميتي بيش از قالب ارائه آن دارد. با نگاهي به 30 مصاحبه انجام شده، تنها 3 نفر با قاطعيت بر لزوم جداسازي اين دوكارت از يكديگر به واسطه تفاوت قالب تأكيد كردهاند. يكي از مصاحبهشوندگان با اشاره به همين نكته، به احتمال گمشدگي اطلاعات نيز اشاره كرد: «كسي كه ميخواهد يك مقاله راجع به شاهنامه بنويسد، خواه ناخواه به اين سند احتياج پيدا ميكند، بدون توجه به قالبش. ]...[ اگر فقط در لوحهاي فشرده بيايد، و فرد فقط در مكتوبات دنبال آن باشد، مسلماً به نتيجه نخواهد رسيد.»
در پيوند با بخش دوم پرسش، كارت شماره 24 در واقع به قالبي متفاوت از كتاب «جامعهشناسي خودكامگي» اشاره ميكند، در حالي كه كارت شماره 7 با توجه به تعريفهاي الگوي ملزومات كاركردي، يك اثر وابسته به شاهنامه بهشمار ميآيد. با نگاهي به متن مصاحبهها ميتوان به اين نتيجه رسيد كه 90% مصاحبهشوندگان در اولين نگاه، به تكراري بودن كارت 24 اشاره ميكنند. بديهي است، با توجه به تفاوت قالب، توجه مصاحبهشوندگان به يكسان بودن محتوا، ميتواند ناشي از توجه آنها به موجوديت اثر باشد، زيرا محتوا همواره در پيوند با موجوديت اثر مطرح ميشود.
خوشه سوم. با نگاهي به كارتهاي شماره 13 و 19 در اين خوشه ميتوان به اين نتيجه رسيد كه فارغ از زبان، ترجمههاي مربوط به يك اثر از ديدگاه مصاحبهشوندگان همسنگ بوده و ميتوان آنها را در يك گروه قرار داد.
در پيوند با بخش دوم پرسش، اين خوشه نيز از جمله خوشههاي داراي همگني دروني كامل بهشمار ميآيد. با نگاهي به پاسخهاي مصاحبهشوندگان و بررسي اصطلاحشناختي واژگان بهكار برده شده توسط آنها، ميتوان نتيجه گرفت كه با فراواني استفاده از واژه «ترجمه» (25 مورد) و «برگردان» (2 مورد)، بيش از 90% مصاحبهشوندگان، ترجمهها را در گروهي جداگانه قرار دادند، و از آنجا كه ترجمه يكي از مصداقهاي موجوديت «بيان» است، موجوديت «بيان» شناسايي شده است.
خوشه چهارم. شامل كارتهاي شماره 22 و 34 دو «اثر» منفرد هستند. كارت شماره 22 به اسطورههاي ايراني و كارت شماره 34 به پند واندرزهاي شاهنامه پرداخته است. دليل جفت شدن اين دو كارت با توجه به متن مصاحبهها، قرار گرفتن هردوي آنها در گروه عامتر تحليلها و پژوهشهاي شاهنامه است.
در پيوند با بخش دوم اين پرسش، از نظر تعريفهاي الگوي ملزومات كاركردي، خوشه چهارم خوشهاي بدون همگني دروني كامل است. اگرچه كارت شماره 22 مصداقي از يك «قالب» متفاوت است، اما به واسطه اولويت محتوا، نه در كنار قالبهاي متفاوت ديگر بلكه به منزلة يك «اثر» متفاوت شناسايي شده است. با توجه به پاسخهاي مشابه در مورد كارت شماره 34، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه تشخيص موجوديتهاي سطوح بالاتر (انتزاعيتر) الگوي ملزومات كاركردي براي كاربران راحتتر بوده و يا حداقل اشاره و توجه به اين دست از موجوديتها، اولويت بيشتري دارد (در اينجا موجوديت شناسايي شده «اثر» است).
خوشه پنجم. شامل كارتهاي شماره 23، 25 و 26 ميباشد. با بررسي دقيق نحوة توزيع اين سه كارت در گروههاي مختلف توسط مصاحبهشوندگان، مشخص ميشود كه تركيب دو ويژگي بخشي از شاهنامه بودن و نيز صوتي بودن، باعث دستهبندي اين سه كارت جدا از ساير برگزيدهها و يا آثار صوتي ديگر شود.
در پيوند با بخش دوم پرسش اول، خوشه پنجم با توجه به ستون آخر جدول 1 از همگني دروني كامل برخوردار بوده و به موجوديت قالب اشاره دارد. نكته جالب توجه اينجاست كه با نگاهي به مصاحبهها و نيز اصطلاحات به كار رفته توسط افراد ميتوان به اين نتيجه رسيد كه حدود نيمي از پاسخدهندگان، كارتهاي اين گروه را با عنوان «برگزيدهها» شناسايي كردند (بيش از 50%). بنابراين، ميتوان نتيجه گرفت كه موجوديت مورد توجه كاربران هنگام دستهبندي، موجوديت «بيان» بوده است نه موجوديت «قالب».
خوشه ششم. با 6 عضو (كارتهاي 15، 31، 32، 33، 35 و 37) يكي از گروههاي نسبتاً بزرگ حاصل از تقسيم خانواده كتابشناختي شاهنامه بهشمار ميآيد. در تمام موارد، بيش از 25 نفر از 30 نفر پاسخدهنده، كارتهاي اين گروه را جزء «برگزيدهها» دانستهاند.
در پيوند با بخش «ب» از پرسش اول، پيش از پرداختن به تحليل پاسخها، اشاره به اين نكته ضروري است كه در كارتهاي شماره 31، 32، 33، 35 و 37 دو منطقه (فيلد) شماره رده و نيز محل نگهداري درج شده بود. افزودن اين اطلاعات باعث ميشود تا كارتهاي كتابشناختي پيشگفته طبق تعريفهاي الگوي ملزومات كاركردي، قابليت بازنمون موجوديت «مدرك» را نيز داشته باشند. بنابراين، با توجه به پاسخها، به نظر ميرسد مصاحبهشوندگان به موجوديتهاي سطوح بالاتر (در پيوند با اين پرسش منظور «بيان» است) توجه بيشتري نشان دادهاند.
خوشه هفتم. شامل كارتهاي شماره 8، 10، 4 و 29 در واقع نمايندة تمامي اقتباسها، بازنويسيها و بازآفرينيهاي مرتبط با شاهنامه است. شاهنامه، اثري است منظوم و به تعبير برخي از مصاحبه شوندگان «مطالعه اين اثر منظوم و البته طولاني ممكن است در چارچوب توانمنديهاي يك فرد معمول نباشد». از ديدگاه متخصصان اين حوزه، آنچه از آن با عنوان اقتباس ياد ميشود، نه ترجمه به فارسي و نه بازآفريني بلكه بازنويسي خلاق است. اين درحالي است كه در تمام پيشينههاي كتابشناختي، نه تنها تمايزي ميان اين مفاهيم وجود ندارد، بلكه همگي با همان واژه «اقتباسها» بازنمون ميشوند كه به عنوان تقسيم فرعي در بخش موضوع ميآيد.
در پيوند با بخش دوم اين پرسش، اين خوشه با وجود كارت شماره 29 كه طبق تعريفهاي الگو مصداق «قالب» متفاوت است، جزء گروههاي فاقد همگني دروني كامل بهشمار ميآيد. با توجه به اينكه كارت پيشگفته با ساير كارتها كه بيانگر آثار متفاوت هستند در يك گروه آمدهاند، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه به احتمال در اينجا نيز موجوديت مجردتر «اثر» در دستهبندي، مورد توجه مصاحبهشوندگان قرار گرفته است.
خوشه هشتم. شامل كارتهاي 14، 36، 38، 39 و 40 به گروه خلاصهها و گزيدههاي شاهنامه اشاره دارد. تقريباً تمام مصاحبهشوندگان به صورت مستقيم و غيرمستقيم به وجود تفاوت ماهوي ميان دو نوع خاص از برگزيدههاي يك اثر اشاره كردند. در اينجا، خوشه هشتم شامل مداركي است كه خلاصه شاهنامه را ارائه ميكند و نه گزيدهاي از آن را.
در پيوند با بخش بعدي پرسش، بايد به اين نكته اشاره كرد كه تمام كارتهاي اين گروه (بجز كارت شماره 14) داراي دو فيلد شماره راهنما و نيز محل نگهداري بوده و به همين دليل جزء مصداقهاي موجوديت «مدرك» بودند. با توجه به اينكه در پيوند با اين گروه نيز هيچگونه اشارهاي به منطقههاي پيشگفته توسط مصاحبهشوندگان صورت نگرفته، ميتوان اينگونه برداشت كرد كه در اين خوشه نيز ، اولويت اول و شايد تنها اولويت براي دستهبندي با موجوديت «بيان» بوده است.
خوشه نهم. شامل كارتهاي 6، 21، 27، 28 و 30 به برداشتهاي غيرمكتوب از شاهنامه در قالبهاي مختلف اشاره دارد. با توجه به اين كه بيش از 20 نفر از 30 مصاحبهشوندگان از كارتهاي اين گروه با عنوان «آثار هنري» و يا، در مورد كارت 21، با عنوان «موسيقي» يادكردهاند، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه مصاحبهشوندگان در برخورد با اين گروه تا اندازهاي عامنگر بودهاند.
در پيوند با بخش دوم اين پرسش، در اين گروه همان گونه كه از نتايج خوشهبندي (برونداد SPSS) بر ميآيد، در مرحله بيستم اولين جفت كارت اين خوشه شكل ميگيرد. خوشه نهم نه تنها از نظر موجوديتهاي مطرح در الگوي ملزومات كاركردي با توجه به پيشتعريفهاي پژوهش حاضر، گروهي ناهمگن است، بلكه از نظر تنوع مدارك درون خود نيز چه از نظر نحوة ارائه و چه از نظر محتوا، همگني كمي دارد. عامنگري مصاحبهشوندگان در دستهبندي، به صورت غيرمستقيم ميتواند به اين امر اشاره داشته باشد كه در نهايت جلوههاي هنري مدارك مطرح در اين گروه براي دستهبندي مد نظر قرار گرفتهاست. با توجه به اين كه در متن الگو برداشتهاي هنري يك «اثر» منتهي به ايجاد «اثري» در «قالب» و با محتوايي متفاوت ميشود، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه در اين خوشه نيز مصاحبهشوندگان موجوديت «اثر» را شناسايي كردهاند.
خوشه دهم. شامل كارتهاي 9، 11، 12، 16، 17، 18، و20 نيز يكي ديگر از گروههاي بزرگ شناسايي شده توسط مصاحبهشوندگان است. كارتهاي اين گروه شامل متنها و چاپهاي مختلف شاهنامه است. با نگاهي به مصاحبههاي مختلف و استدلالهاي مصاحبهشوندگان، در دستهبندي متون شاهنامه، درست همانند آنچه در قسمت برگزيدهها مطرح گرديد، متني از شاهنامه مورد توجه مصاحبهشوندگان بوده است.
در پيوند با بخش دوم از پرسش اول، با توجه به اصطلاحات بهكار رفته توسط مصاحبهشوندگان، عنوان اين گروه را ميتوان «متن كامل شاهنامه» گذاشت. برونداد نرمافزار SPSS حاكي از شناسايي مصداقهاي هر دو موجوديت بيان و اثر در اين خوشه است، و با توجه به نتايج پيشين، چنانچه اولويت مصاحبهشوندگان بر موجوديت انتزاعيتر باشد، قاعدتاً بايد موجوديت «اثر» توسط مصاحبهشوندگان شناسايي شده باشد. اين درحالي است كه با نگاهي به متن مصاحبهها، به نظر ميرسد اين افراد در ذهن خود «اثر» شناخته و به اين موضوع واقفند كه از اثر شاهنامه، چاپها و تصحيحهاي مختلفي منتشر شده و چنين رويكردي نشان از شناسايي موجوديت «بيان» دارد.
خوشه يازدهم. آخرين خوشه در واقع يك گروه تك عضوي شامل نقشههاي جغرافيايي شاهنامه (كارت شماره 5) است؛ اثري متفاوت كه اگرچه از هر 10 نفر 1 نفر ممكن است آن را در گروههايي همچون پژوهشها، تصاوير و يا منابع مرجع قرار دهد، اما با نگاهي به فراواني توزيع كارت در گروههاي مختلف، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه از هر 3 نفر، 2 نفر اين اثر را در گروهي مجزا به نام «جغرافياي شاهنامه» قرار ميدهند.
در پيوند با بخش دوم اين پرسش، گفتني است كه در حين تشكيل خوشهها در خوشهبندي سلسله مراتبي، اين كارت تنها كارتي است كه با ساير كارتها در يك گروه قرار نگرفته و با كارتهاي ديگر جفت نشده است و تقريباً تمام مصاحبهشوندگان با توجه به محتوا، اين كارت را اثري جداگانه و متفاوت دانستهاند.
پرسش دوم: چنانچه كاربر مدرك يا قالب مورد نياز خود را به دست نياورد، كدام يك از موجوديتهاي اثر ديگر، بياني ديگر و يا قالبي ديگر را انتخاب خواهد كرد؟
به منظور پاسخ به اين پرسش، پرسشنامهاي مكمل تدوين شد كه پس از انجام فرايند دستهبندي كارتها و نيز كسب آراي مصاحبهشوندگان در پيوند با دستههاي مختلف، در همان نشست توزيع گرديد. در پيوند با سؤالهاي پرسشنامه، به منظور افزايش عمق اطلاعات، با استفاده از مصاحبه نيمه ساختاريافته، دلايل هر يك از مصاحبهشوندگان براي نحوة اولويتبندي گزينهها بررسي گرديد. در پيوند با خانواده كتابشناختي اصل اثر شاهنامه، بيانها، قالبها و نيز مدركهاي مختلف مرتبط با آن، شاهنامه فردوسي تصحيح جلال خالقي مطلق ـ كه به گفته تمامي مصاحبهشوندگان در حال حاضر علميترين تصحيح شاهنامه فردوسي است ـ به منزلة مدرك مورد اشاره در صورت پرسش درنظر گرفته شد. نتايج آن در جدول 2 قابل مشاهده است.
جدول 2. توزيع فراواني اولويت موجوديتهاي الگوي ملزومات كاركردي (اثر اصلي شاهنامه)
|
موجوديتهاي الگوي ملزومات كاركردي پيشينه هاي كتابشناختي
|
اثر
|
بيان
|
قالب
|
مدرك
|
اولويت بندي مصاحبه شوندگان بر موجوديتها
|
اولويت اول
|
3
(10%)
|
3
(10%)
|
10
(3/33%)
|
14
(7/46%)
|
اولويت دوم
|
6
(20%)
|
7
(3/23%)
|
7
(3/23%)
|
10
(3/33%)
|
اولويت سوم
|
3
(10%)
|
16
(4/53%)
|
8
(7/26%)
|
3
(10%)
|
اولويت چهارم
|
18
(60%)
|
4
(3/13%)
|
5
(7/16%)
|
3
(10%)
|
انحراف استاندارد
|
09545/1
|
83666/0
|
11211/1
|
98553/0
|
جمع
|
30
(100%)
|
30
(100%)
|
30
(100%)
|
30
(100%)
|
با توجه به توزيع فراواني اولويتبندي پاسخدهندگان روي موجوديتهاي مختلف، همان گونه كه از جدول 2 بر ميآيد، از بين 30 نفر پاسخدهنده به پرسش شماره يك، 18 نفر (60%) «اثر» ديگر را در اولويت چهارم قرار دادهاند. نيز از بين همين 30 نفر، 16 نفر (4/53%) موجوديت «بيان» ديگر را در اولويت سوم، 10 نفر (3/23%) موجوديت «قالب» متفاوت را در اولويت اول و 14 نفر موجوديت «مدرك» ديگر را در اولويت اول قرار دادهاند. به منظور روشن ساختن وجود تفاوت ميان موجوديتهاي مختلف از ديدگاه پاسخدهندگان و نيز مشخص ساختن اولويتبندي كلي آنها در پيوند با چهار موجوديت مورد مطالعه، از آزمون فريدمن استفاده شد (جدول 3).
جدول3. نتيجه آزمون فريدمن بر اولويتبندي موجوديتها از ديدگاه پاسخدهندگان (اثر اصلي شاهنامه)
|
رتبه ميانگين
|
N
|
Chi
|
df
|
Asymp. Sig.
|
اثر
|
2/3
|
30
|
520/18
|
3
|
000/0
|
بيان
|
7/2
|
قالب
|
27/2
|
مدرك
|
83/1
|
با توجه به دادههاي گردآوري شده، در پيوند با يك نياز اطلاعاتي (يا «مدرك» خاص مورد نياز) «اثر» ديگر با رتبهميانگين 2/3 در آخرين اولويت از ديدگاه پاسخدهندگان؛ «بيان» ديگر با رتبهميانگين 7/2 در اولويت سوم؛ «قالب» با رتبه ميانگين 27/2 در اولويت دوم و «مدرك» با رتبه ميانگين 83/1 در اولويت اول قرار ميگيرد. به سخن ديگر، چنانچه فرد در پي نسخهاي از شاهنامه فردوسي تصحيح جلال خالقيمطلق باشد و اين «مدرك» در كتابخانه دانشكده موقتاً موجود نباشد، به احتمال در درجه اول به دنبال نسخه دوم همان شاهنامه به تصحيح جلال خالقيمطلق (يعني «مدرك» ديگر) خواهد رفت؛ حتي اگر اين نسخه در دانشكده ديگري موجود باشد. اما چنانچه نسخه مورد نظر موجود نبود، به قالبي ديگر (در اينجا شاهنامه فردوسي تصحيح جلال خالقيمطلق در قالب لوح فشرده) مراجعه ميكند. در اولويت بعدي، يعني چنانچه امكان دسترسي نه به «مدرك» و نه «قالب» ديگر فراهم نگرديد، در اولويت سوم به دنبال «برگزيده» رستم و سهراب كه البته بازهم به تصحيح جلال خالقيمطلق است رفته («بياني» ديگر) و در نهايت اگر امكان دسترسي به اين موجوديت نيز حاصل نشد، به سراغ «اثر» ديگر يعني مجموعه مقالهها درباره رستم و سهراب به قلم خالقي مطلق، خواهد رفت.
پرسش دوم در پرسشنامه مكمل، به خانواده كتابشناختي يك اثر وابسته به شاهنامه ميپرداخت. در اين پرسش، «واژهنامك» اثر عبدالحسين نوشين، به منزلة اثر وابسته به شاهنامه درنظر گرفتهشده و يك «مدرك» خاص از اين اثر كه در كتابخانه فرد پاسخدهنده موجود بوده است، در صورت پرسش مورد اشاره قرار گرفت. جدول 4 نتايج حاصل را نشان ميدهد.
جدول4. توزيع فراواني اولويت موجوديتهاي الگوي ملزومات كاركردي از ديدگاه پاسخدهندگان در پيوند با اثري وابسته به شاهنامه (واژهنامك اثر عبدالحسين نوشين)
n=30
|
موجوديتهاي الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي
|
اثر
|
بيان
|
قالب
|
مدرك
|
اولويت بندي مصاحبه شوندگان بر موجوديتها
|
اولويت اول
|
2
(7/6%)
|
9
(30%)
|
7
(3/23%)
|
12
(40%)
|
اولويت دوم
|
1
(3/3%)
|
18
(60%)
|
8
(7/26%)
|
5
(7/16%)
|
اولويت سوم
|
9
(30%)
|
3
(10%)
|
10
(3/33%)
|
9
(30%)
|
اولويت چهارم
|
18
(60%)
|
0
|
5
(7/16%)
|
4
(3/13%)
|
انحراف استاندارد
|
85836/0
|
61026/0
|
04000/1
|
11675/1
|
جمع
|
30
(100%)
|
30
(100%)
|
30
(100%)
|
30
(100%)
|
با نگاهي به جدول 4 و توزيع فراواني اولويتهاي اختصاص يافته به هر يك از موجوديتها، اولويتبندي پاسخدهندگان روي هر يك از موجوديتها به صورت جداگانه قابل تشخيص است. از 30 نفر پاسخدهنده به پرسش دوم، 18 نفر (60%) «اثر» ديگر را در اولويت چهارم خود قرار دادهاند. در حالي كه در پيوند با «بيان» ديگر يا گزينه سوم، 18 نفر از مصاحبهشوندگان (60%) در پيوند با يك نياز اطلاعاتي خاص (در اينجا معناي يك واژه) اين موجوديت را اولويت دوم خود دانستهاند. اين درحالي است كه از بين 30 نفر پاسخدهنده، 10 نفر (3/33%) «قالب» متفاوت را به منزلة اولويت سوم خود و 12 نفر از 30 پاسخ دهنده (40%) «مدرك» ديگر را به منزلة اولويت چهارم مدنظر قرار دادهاند. جدول 6، نتيجة آزمون فريدمن و نيز رتبهميانگينهاي مشخصكنندة اولويت هريك از موجوديتها با توجه به پاسخهاي شاهنامهپژوهان را ارائه ميكند.
جدول5. نتيجة آزمون فريدمن روي اولويتبندي موجوديتها از ديدگاه پاسخدهندگان
در پيوند با اثري وابسته به شاهنامه (واژهنامك، عبدالحسين نوشين)
|
رتبه ميانگين
|
N
|
Chi
|
df
|
Asymp. Sig.
|
اثر
|
5/3
|
30
|
707/27
|
3
|
000/0
|
بيان
|
85/1
|
قالب
|
47/2
|
مدرك
|
18/2
|
بانگاهي به نتايج ارائه شده در جدول 5 و در نظر گرفتن نحوة پرسش، ميتوان نتيجه گرفت چنانچه پاسخدهندگان در پي يافتن معناي واژهاي در «واژهنامك» اثر عبدالحسين نوشين باشند و نسخه مورد نظر خود را در كتابخانه نيابند، به احتمال در درجه اول «چاپ ديگري» از همان واژهنامه (موجود در كتابخانه خود- اشاره به اصل كمترين كوشش) را انتخاب كرده و مورد استفاده قرار ميدهند (بياني ديگر چاپ شده توسط انتشارات عطايي). در درجه دوم، سعي ميكنند دقيقاً همان نسخه مورد نظر خود را، حتي از كتابخانهاي ديگر به دست آورند. در مرحله بعد، چنانچه هيچيك از موارد پيشگفته براي فرد قابل دسترس نباشد، پاسخدهنده «قالبي» ديگر از همان «واژهنامك» اثر عبدالحسين نوشين را انتخاب ميكند و درصورت نبود اين مورد، به عنوان آخرين گزينه به سراغ يك اثر معادل مثلاً «واژهنامه» اثر پرويز اتابكي ميرود.
بحث و نتيجهگيري
با نگاهي به پاسخهاي افراد در زمينة نحوه دستهبندي كارتها در پيوند با خانواده كتابشناختي مورد بررسي، ميتوان نتيجه گرفت كه ماهيت هر اثر بر زايش اعضاي خانواده كتابشناختي آن تأثيرگذار است. به عنوان نمونه، در پيوند با اثري مانند شاهنامه، نسخهها و ويرايشهاي متفاوتي يافت مي شود كه در طي سالها نسخهبرداري اين اثر به وجود آمده است. اين درحالي است كه چنين امري ممكن است در مورد اثري مانند قرآن كه با توجه به اهميت و قداست آن، نسخهبرداران هميشه سعي كردهاند تا متن آن از هرگونه دستبرد در امان مانده و حفظ شود، صادق نباشد. از طرفي، تفاوت نگاه به هر خانواده كتابشناختي در ميان متخصصان يك گروه، خود ميتواند جزء عوامل دخيل در تفاوت ميان خانوادههاي كتابشناختي مختلف باشد. به واسطه همين تفاوت ميان ديدگاهها و تفاوت ماهوي آثار و محتواي آنهاست كه سلسله مراتب موجوديتها و روابط ميان آنها قابل تعريف است. با وجود تمامي تفاوتهاي پيشگفته، در يك مورد ميان گفتهها و ديدگاههاي تمام مصاحبهشوندگان، شباهت وجود دارد؛ و آن اين است كه كاربران بالقوة فهرستها در مواجهه با يك خانواده كتابشناختي بزرگ، محتواي منابع را بيشتر از نحوه و قالب ارائه، مورد توجه قرار ميدهند.
بعد ديگر مورد بررسي در اين پژوهش، نگاه كاربران به اعضاي خانواده كتابشناختي از منظر الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي بود. يكي ديگر از يافتههاي مهم در اين زمينه، گرايش به «رويكرد بالا به پايين» در دستهبندي اعضاي خانوادههاي كتابشناختي است. دليل اين امر آن است كه كاربران بالقوة فهرستها در برخورد با مجموعهاي از موجوديتهاي كتابشناختي، به پارهاي از ويژگيها، وزن و اهميت بيشتري ميدهند. در اين ميان، يافتهها نشان ميدهد ويژگيهاي موجوديتهاي سطوح بالاتر (انتزاعيتر) براي كاربران در دستهبندي موجوديتها اولويت بيشتري دارند. همان گونه كه پيشتر نيز بيان شد، از ديدگاه كاربران، محتوا نسبت به ساير ويژگيها اهميت بيشتري دارد. با توجه به اينكه محتوا و ميزان تغيير آن، تعيينكنندة اصل اثر و يا اثر وابسته بودن يك منبع است، يافتههاي ارائه شده در پاسخ به بخش دوم پرسش اول و در اولويت قرار گرفتن موجوديت اثر براي دستهبندي، چندان دور از انتظار نيست. جالب اينجاست كه در پيوند با يك اثر خاص (در اينجا اصل اثر شاهنامه)، اين بيانهاي مختلف اثر است كه مورد توجه كاربران قرار ميگيرد. موجوديت قالب از نظر كاربران در مرتبه بعدي قرار گرفته و به نظر ميرسد هنگامي كه كاربران به خانوادة كتابشناختي به صورت يك كليت مينگرند، توجهي به نسخههاي خاص (موجوديت مدرك) ندارند.
از ديگر يافتههاي مهم اين پژوهش، اشاره بسياري از مصاحبهشوندگان به دانش شخصي براي دستهبندي كارتهاي كتابشناختي بود. «فتاحي» (Fattahi, 2010)در نوشتار خود با اشاره به رفتار اطلاعيابي كاربران فهرستها و امكان ارتقاي اين رفتار به رفتار دانشيابي، به لزوم دانشمدار كردن پيشينهها اشاره ميكند. استفاده از دانش شخصي توسط كاربران، حاكي از آن است كه فرد با دانش خود به سراغ نظام آمده و به جستجو در آن مي پردازد. با اصلاح ساختار نظام و بويژه ساختار پيشينة كتابشناختي و حركت به سمت طراحي نظامي دانشمدار، به احتمال، كار كاربر تسهيل شده و حتي در برخي موارد شرايطي براي اصلاح ساختار دانشي فرد و يا دانشافزايي وي، فراهم ميآيد. در پيوند با اين امر، يكي از دستاوردهاي پژوهش حاضر پيشنهاد درختواره خانواده كتابشناختي شاهنامه است كه در تصوير 1 بخشي از اين درختواره در قالب يك صفحه از فهرستي نمونه، به نمايش در آمده است. استفاده از چنين ساختوارهاي، نه تنها طرحي از روابط حاكم بر انواع آثار وابسته يك خانواده كتابشناختي و حجم و بزرگي آن را به كاربر نشان مي دهد، بلكه وي را از موقعيت كنوني خود در ساختواره كتابشناختي نيز آگاه مي سازد.
در پرسش دوم، به منظور تكميل يافتههاي پژوهش در زمينه نگاه كاربران به خانوادههاي كتابشناختي، اولويتبندي كاربران بالقوه نظام در پيوند با موجوديتهاي الگوي ملزومات كاركردي، بررسي شد. عمده يافتة پژوهش در پيوند با اين بخش، تفاوت نگرش كاربران به موجوديتها در پيوند با يك نياز خاص است. به عبارت ديگر، اگر كاربران هنگام دستهبندي خانواده كتابشناختي به منزلة يك كليت، از رويكردي «بالا به پايين» پيروي ميكنند، در پيوند با يك نياز خاص، برعكس عمل كرده و رويكردي «پايين به بالا» در پيش ميگيرند. اين نكته به اين معناست كه چنانچه پرسش ويژهاي در پيوند با موضوعي خاص در ذهن فرد باشد و فرد نيز از پيش مدرك خاصي را مد نظر قرار داده باشد، در صورت نبود آن مدرك، در اولويت اول به سراغ مدركي ديگر از همان اثر، با بيان ثابت و قالب يكسان مراجعه خواهد كرد. بنابراين، در صورتي كه مدرك ديگر وجود نداشت، قالب ديگر و بيان ديگر مورد توجه كاربر قرار خواهد گرفت. اينجاست كه كاربر به نكات مختلفي توجه ميكند. با نگاهي به مصاحبهها ميتوان دو قاعده كلي در زمينه تصميمگيري كاربران به دست آورد: الف) براي اكثر مخاطبان، قالب مرسوم، قالب كتابي و يا مكتوب بوده و قالبهاي ديگر بسته به نياز و يا شخص استفادهكننده، در اولويتهاي بعدي قرار ميگيرند.
ب) ارزش بيانهاي مختلف براي كاربران متفاوت است. به عنوان نمونه، ترجمههاي متفاوتي كه از يك اثر ارائه ميكنند، از نظر كاربران ارزش يكساني ندارند. در عالم واقع، حتي چاپهاي متفاوت از يك اثر هم ميتواند ارزشمنديهاي متفاوتي داشته باشند. چاپهاي متفاوت يك اثر در پيوند با تعريفهاي الگوي ملزومات كاركردي نيز از جمله بيانهاي متفاوت در نظر گرفته شده و از نظر اين الگو هم ارز تلقي مي شوند. البته، اين مسئله تا حد زيادي به ماهيت اثر مورد بررسي نيز بستگي دارد. در چنين شرايطي، بديهي است اثر ديگر با توجه به تفاوت كاركردي، در اولويتهاي آخر براي كاربران قرار ميگيرد.
در پايان، بايد به اين نكته اشاره كرد كه عرصه پژوهش در زمينه پيادهسازي الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي در فهرستهاي رايانهاي، تنها منحصر به چگونگي دستهبندي خانوادههاي كتابشناختي بر مبناي دانش كاربران و مطابق با رفتار اطلاع يابي آنها نبوده و به عوامل ديگري از جمله ويژگيهاي هر خانواده كتابشناختي، ويژگيهاي هر اثر مولد و همچنين ميزان تطابق ساختار مارك با الگو نيز بستگي دارد. به همين دليل، انجام پژوهشهايي در زمينة ساير خانوادههاي بزرگ كتابشناختي بويژه از بعد دستهبندي آنها از ديدگاه كاربران و پي بردن به تفاوتهاي احتمالي، از يك سو ميتواند دستاوردهاي سودمندي براي سازماندهي كاربرمدار اطلاعات در فهرستهاي رايانهاي در پي داشته باشد. همچنين، بازطراحي نظامهاي رده بندي و يا ساختارهاي ذخيره و بازيابي اطلاعات كتابشناختي مانند مارك در سطح خرد، اهميتي دوچندان پيدا كند.
منابع
ـ ارسطوپور، شعله (1387). مديريت مؤثر نقاط دسترسي براي سازماندهي اطلاعات در فهرستهاي رايانهاي: بازنگري در مباني نظري و مروري بر الگوهاي مفهومي. فصلنامه كتاب، جلد 19(2): 127ـ 156.
ـ سفيري، خديجه (1387). روشهاي پژوهش كيفي در علوم اجتماعي. تهران: پيام پويا.
ـ فتاحي، رحمت الله (1373). فهرستهاي كامپيوتري و تفاوت آن با برگه دان. فصلنامه كتاب. جلد 5 (1و2): 14 – 36.
ـ ــــــــــــــــــــــــــ (1375). روابط كتابشناختي در فهرستنويسي توصيفي. فصلنامه كتاب. دوره 7 (2). ص. 44 – 32.
ـ فليك، يو (1382). درآمدي بر پژوهشهاي كيفي در علوم انساني. (عبدالرسول جمشيديان، علي سيادت و رضاعلي نوروزي، مترجمان). قم: سماءقلم.
- Bianchini, C. & Guerrini, M. (2009). From bibliographic models to cataloging rules: remarks on FRBR, ICP, ISBDand RDA and their relationships between them Cataloging and Classification Quarterly,. 47 (2): 105-124.
- Carlyle, A. (1996). Ordering Author and Work Records: An Evaluation of Collocation in Online Catalog Displays. Journal of the American Society for Information Science. Vol. 47(7): 538 – 554.
- Carlyle, A. (1997). Fulfilling the Second Objective in the Online Catalog: Schemes for Organizing Author and Work Records in to Usable Displays. Library Resources & Technical Services. Vol. 41(2): 79 – 100.
- Carlyle, A. (2001). Developing Organized Information Displays for Voluminous Works: a Study of User Clustering Behavior. Journal of American Society for Information and Science and Technology. Vol. 37(5): 677 – 699.
- Fattahi, R. (1996). "Super Records: And Approach Towards the Description of Works Appearing in Various Manifestations". Library Review. Vol. 45(4): 19 – 29.
- Fattahi, R. (1997). "AACR and Catalog Production Technology". In International Conference on Principles and Future Developments of AACR, Toronto, Canada, October, 23 – 25. Accessed 2009-12-28 From http://www.collectionscanada.ca/ jsc/intlconf1.html
- Fattahi, R. (2010). From Information to Knowledge: Super-Works and the Challenges in the Organization and Representation of the Bibliographic Universe. Firenze: Casalini Libri.
- Freeman, M. (1991). Pen, Ink, Keys and Cards: Some Reflections on Library Technology. College and Research Libraries, Vol. 52(4): 328 – 335.
- Hagler, R. (1997a). The Bibliographic Record and Information Technology. Chicago: American Library Association.
- Lebœuf, P. (2005). Is it Possible to Organise all Information? Library ViewPoint .In A Presentation at Satellite Meeting to the 71st WLIC – Järvenpää, 11 – 12 August 2005: "Bibliotheca Universalia: How to Organise Chaos?" Available online: www.kaapeli.fi/~fla/frbr05/2005_Jarvenpaa_LeBoeufw.pdf
- Yee, M. (1994). What is a Work? Part 2: The Angelo-American Cataloging Codes. Cataloging & Classification Quarterly. Vol. 19(2): 5 – 22.
- Yee, M. (1995). What is a Work? Part 4: Cataloging Theorists and a Definition Abstract. Cataloging & Classification Quarterly. Vol. 20(2): 3 – 24.
- Yee, M. (1997). What is a Work?. In International Conference on Principles and Future Developments of AACR, Toronto, Canada, October, 23 – 25. Accessed 2008-12-28 From http://www.collectionscanada.ca/jsc/intlconf1.html
پيوست 1. خلاصه اي از اطلاعات 40 كارت كتابشناختي خانواده كتابشناختي شاهنامه
|
عنوان
|
پديدآور
|
پديدآور/ مترجم // مسئوليت دوم در تدوين
|
محل
|
ناشر
|
تاريخ
|
1
|
كشف الابيات شاهنامه فردوسي
|
محمد دبيرسياقي
|
|
|
|
1347 - 1350
|
2
|
Glossar zu Ferdosis Schahname
|
Wolf, Fritz
|
|
|
|
1935
|
3
|
واژهنامه نحوي تركيبي
|
سيامك طاهري
|
|
|
|
1386
|
4
|
شاهنامه فردوسي (نثر)
|
علي شاهري
|
|
|
|
1379 - 1387
|
5
|
نقشه جغرافيايي شاهنامه فردوسي [نقشه]
|
موسسه جغرافيايي و كارتوگرافي سحاب
|
|
|
|
1371 - 1386
|
6
|
نبرد رخش و شير
|
|
|
|
|
|
7
|
جامعهشناسي خودكامگي: تحليل جامعهشناختي ضحاك ماردوش
|
علي رضاقلي
|
|
|
|
1370
|
8
|
داستانهاي شاهنامه
|
محمد نگهبان
|
|
|
|
1370
|
9
|
شاهنامه فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
|
|
|
قرن 4
|
10
|
شاهنامه كودكانه
|
علي كاشفي خوانساري
|
|
|
|
1388
|
11
|
شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي: متن كامل چهار كتاب...
|
ابوالقاسم فردوسي
|
|
تهران
|
اميركبير
|
1341
|
12
|
شاهنامه فردوسي: متن انتقادي با مقابله 12 نسخه...
|
ابوالقاسم فردوسي
|
پرويز اتابكي
|
تهران
|
نشر و پژوهش فرزان روز
|
1378
|
13
|
Ferdosis Konings buch (Schahname)
|
ابوالقاسم فردوسي
|
فردريش روكرت
|
برلين
|
Reichesdrukerei
|
1935
|
14
|
منتخب شاهنامه فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
محمدعلي فروغي // حبيب يغمايي
|
مشهد
|
نيكا
|
1384
|
15
|
داستان رستم و شغاد، پادشاهي بهمن اسفنديار، پادشاهي هماي...
|
ابوالقاسم فردوسي
|
محمد دبيرسياقي
|
تهران
|
علمي
|
1371
|
16
|
شاهنامه از دستنويس موزه فلورانس ...
|
عزيزالله جويني
|
|
تهران
|
دانشگاه تهران
|
|
17
|
شاهنامه فردوسي بر اساس شاهنامه مصحح انيستيتو خاور شناسي...
|
ابوالقاسم فردوسي
|
محمدعلي اسلامي ندوشن
|
تهران
|
فرهنگسراي فردوسي
|
1371
|
18
|
شاهنامه [چاپ سنگي]
|
ابوالقاسم فردوسي
|
|
تهران
|
مطعبه سيد مرتضي
|
|
19
|
le livre de rois
|
ابوالقاسم فردوسي
|
ژول مول
|
پاريس
|
Maisoneuve
|
1976
|
20
|
شاهنامه [نسخه خطي]
|
ابوالقاسم فردوسي
|
|
|
|
|
21
|
آواز اساطير [نوار موسيقي ] شاهنامه كردي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
شهرام ناظري
|
|
|
|
22
|
اسطورههاي ايراني [كتاب گويا]
|
وستا كرتيس
|
عباس مخبر
|
تهران
|
حسينه ارشاد
|
1374
|
23
|
حماسه رستم و سهراب [كتاب گويا]
|
ابوالقاسم فردوسي
|
منصور رستگارفسايي
|
تهران
|
مؤسسه آموزشي امام خميني
|
|
24
|
جامعهشناسي خودكامگي: تحليل جامعهشناختي ضحاك ماردوش [كتاب گويا]
|
علي رضاقلي
|
|
تهران
|
مجتمع خدمات بهزيستي نابينايان رودكي
|
1377
|
25
|
داستان رستم و سهراب [كتاب گويا] برخواني شاهنامه
|
ابوالقاسم فردوسي
|
|
تهران
|
آواي باربد
|
1381
|
26
|
داستان داستانها [كتاب گويا]
|
محمدعلي اسلامي ندوشن
|
|
تهران
|
مؤسسه نهاد مطالعات علمي و پژوهشي
|
1379
|
27
|
تئاتر آب فروش [عكس از نمايش]
|
رفيع حالتي
|
|
تهران
|
|
1332
|
28
|
رستم و اسفنديار [ويئو]
|
عليرضا كاويان راد
|
|
تهران
|
كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان
|
1385
|
29
|
ز گفتار دهقان... شاهنامه فردوسي به نثر و نظم [كتاب گويا]
|
اقبال يغمايي
|
|
تهران
|
شوراي كتاب كودك
|
1377
|
30
|
كنگره جهاني بزرگداشت فردوسي [تمبر]
|
|
|
تهران
|
شركت پست جمهوري اسلامي ايران
|
1369
|
31
|
داستان رستم و سهراب از شاهنامه فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
مجتبي مينوي
|
تهران
|
بنياد شاهنامه فردوسي
|
1352
|
32
|
داستان سياوش از شاهنامه فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
مجتبي مينوي
|
تهران
|
موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي
|
1363
|
33
|
خسرو و شيرين از شاهنامه فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
بيژن ترقي
|
تهران
|
پيراسته
|
1369
|
34
|
پند و اندرزهاي حكيم ابوالقاسم فردوسي در شاهنامه
|
ابوالقاسم فردوسي
|
محمد شهرياري
|
تهران
|
آتليه هنر
|
1369
|
35
|
داستان بيژن و منيژه از شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
منوچهر آدميت
|
تهران
|
آتليه هنر
|
1369
|
36
|
خلاصه شاهنامه فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
محمد علي فروغي
|
تهران
|
وزات معارف
|
1313
|
37
|
بيژن و منيژه داستاني برگرفته از شاهنامه فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
مصطفي موسوي
|
تهران
|
سروش
|
1375
|
38
|
بهين نامه باستان: خلاصه شاهنامه
|
ابوالقاسم فردوسي
|
محمدجعفر ياحقي
|
مشهد
|
آستان قدس رضوي
|
1369
|
39
|
برگزيده و شرح شاهنامه
|
ابوالقاسم فردوسي
|
پرويز اتابكي// بهاءالدين خرمشاهي
|
تهران
|
نشر و پژوهش فرزان روز
|
1375
|
40
|
برگزيده شاهنامه فردوسي
|
ابوالقاسم فردوسي
|
احمد رجايي // كتايون مزداپور
|
تهران
|
مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي
|
1379
|
3. Work, Expression, Manifestation, Item.
2. Mixed Method.
رويكردي جديد كه طي آن هم از روشهاي پژوهشي كمي ـ مانند توزيع پرسشنامه و هم از روشهاي پژوهش كيفي ـ مانند مصاحبههاي نيمهساختاريافته استفاده ميشود.
1. لازم به توضيح است، در پژوهش اصلي، علاوه بر خانواده كتابشناختي شاهنامه، خانواده كتابشناختي قرآن نيز بررسي شده است كه به منظور جلوگيري از طولاني شدن متن، در اين نوشتار، تنها نتايج مربوط به بررسي خانواده كتابشناختي شاهنامه، آمده است.
2. با نگاهي به متون موجود مي توان به اين نتيجه رسيد كه قاعده 30 نفر حجم نمونه به منزله كمينه حجم نمونه براي انجام پژوهشهاي مختلف، به صورت يك قرارداد عام در آمده است.
2. Ward Clustering Method.
3. اين كارتها به 4 گروه «اثر» (كارتهاي شماره 1ـ10)، «بيان» (كارتهاي شماره 11ـ20)، «قالب» (كارتهاي شماره 21ـ30)، و «مدرك» (كارتهاي شماره 31ـ40) تقسيم ميشدند. سياهة كارتها در پيوست 1 مقاله ارائه شده است.
1. خوشه هاي داراي همگني دروني، آن دسته از خوشههايي هستند كه تمام كارتهاي آن خوشه تنها مصداقي از يكي از موجوديتهاي الگوي ملزومات كاركردي پيشينههاي كتابشناختي باشد.
فصلنامه كتابداري و اطلاع رساني (اين نشريه در www.isc.gov.ir نمايه مي شود) |
|
53 _ شماره اول، جلد 14 |