هدف: اين بررسي به منظور شناسايي، دستهبندي و تعيين اهميت نسبي متغيرهاي دخيل در لاية ارزش فرهنگ مطالعه در ايران انجام شده است.
جامعه و روش تحقيق: با استفاده از روش مطالعه اسنادي و روش دلفي، متغيرهاي مطرح و ميزان اهميت آنها شناسايي و تعيين شد. جامعة تحقيق از ميان صاحبنظران و خبرگان حوزة فرهنگ مطالعه با روش نمونهگيري هدفمند (قضاوتي) انتخاب گرديد.
يافتهها: يافتهها نشان داد لاية ارزشها و باورهاي فرهنگ مطالعه از 4 معيار اصلي(جامعه، نظام آموزشي، حوزة نشر و خانواده)، 7 معيار فرعي و 26 شاخص تشكيل شده و بيشترين معيارهاي فرعي و شاخصها، مربوط به معيار اصلي «جامعه» بوده است.همچنين، رتبهبندي فريدمن معيارهاي اصلي نشان داد بين آنها تفاوت معناداري نيست، ولي در معيارهاي فرعي لاية ارزشها نشان ميدهد تفاوت معنادار است. در ميان معيارهاي فرعي، بالاترين رتبهها به ترتيب به معيار «ترويج و ترغيب دانشآموزان، دانشجويان، معلمان و استادان به مطالعه» و «ارزشآفريني براي رسيدن به خانواده اهل سواد و مطالعه» تعلق دارد. در خصوص رتبهبندي شاخصهاي موجود در معيارهاي فرعي « نگرش جامعه به مقولة جهان هستي»، «ترويج و ترغيب دانشآموزان، دانشجويان و استادان به مطالعه» و «باور به تأثير كتاب در رشد ابعاد مختلف فردي و اجتماعي» نشان داد بين آنها تفاوت معنادار نبوده، اما رتبهبندي در شاخصهاي معيار «احساس نياز به مطالعه» نشان داد تفاوت معنادار بودهاست.
پيشنهادها: پژوهشگر در نهايت با توجه به ماهيت فرهنگ مطالعه، نگاه متوازن براي توسعة لايههاي فرهنگ مطالعه و تقدم شروع تغيير از لاية ارزشها نسبت به ساير لايههاي فرهنگ را با اتخاذ رويكرد سيستمي، پيشنهاد كرده است.